بریم سراغ فیلم The Outrun! خب راستش من خودم هنوز فرصت نکردم کامل فیلم رو ببینم، ولی انقدر تعریفش رو شنیدم و یه مقدارم اطلاعات ازش درآوردم که گفتم بیام برات یه جورایی خلاصه و تحلیل خودمونیشو بگم.
داستان فیلم "The Outrun" انگار یه جورایی سفر روحِ، میدونی؟ سیرشا رونانِ خودمون که نقش اصلی رو بازی میکنه، نقش یه خانومی به اسم رونا رو داره که بعد از یه دوره ترک اعتیاد سخت و طاقتفرسا، تصمیم میگیره برگرده به خونهی بچگیش، یعنی جزایر اورکنی توی اسکاتلند. اورکنی رو میشناسی دیگه؟ همون جاهای خوشگل با منظرههای بکر و دریا و صخره.
فیلم مثل خیلی از فیلمهای زندگینامهای نیست که پشت سر هم داستان رو تعریف کنه، نه. اینجا داستان جلو و عقب میره، یعنی هم زمان حال رونا رو توی اورکنی میبینیم، هم فلاشبکهایی از زندگی قبلیش توی لندن. لندنِ شلوغ و پر هیاهو، روزهای دانشجویی، خوش گذرونیهاش، دوست پسرش... ولی خب کم کم میفهمیم که یه سایه شوم پشت این خوشیها بوده، سایهی الکل. میبینیم چطور الکل زندگیش رو از مسیر اصلیش خارج میکنه، رابطهش با دوست پسرش به هم میخوره و خب اتفاقات تلخ دیگهای هم میفته که نمیخوام اسپویل کنم برات.
بعد رونا تصمیم میگیره بره ترک کنه، یه دوره ۹۰ روزه میره کمپ و بعدش برمیگرده اورکنی. اونجا انگار دنبال یه فرصت دوبارهس، یه شروع تازه. با پدر و مادرش که از هم جدا شدن وقت میگذرونه، به پدرش توی مزرعه کمک میکنه، با دوستای مذهبی مادرش آشنا میشه. ولی خب وصل شدن دوباره به زندگی قبلی اصلا آسون نیست. رونا حس میکنه یه جورایی با بقیه فرق داره، انگار یه فاصلهای بینش و آدمای دور و برش هست.
یه جاهایی تصمیم میگیره دوباره برگرده لندن، ولی وسط راه انگار یه چیزی جلوی پاشو میگیره، یه حس قوی که میگه نه، هنوز کارش تو اورکنی تموم نشده. بعد یه کار پیدا میکنه تو انجمن سلطنتی حفاظت از پرندگان، کارش اینه که دنبال یه نوع پرنده کمیاب به اسم "Corn crake" بگرده. باید ساعتها به صدای این پرنده گوش بده تا پیداش کنه. اینجا انگار طبیعت اورکنی کم کم داره رونا رو آروم میکنه، بهش امید میده.
پدر رونا هم مشکلاتی داره، اختلال دوقطبی داره و یه روز که حالش خوب نیست، رونا یه لحظه وسوسه میشه و از لیوان شراب پدرش یه مزه میکنه. یه لغزش کوچیک، ولی خب نشون میده که راه ترک اعتیاد چقدر سخته.
آخرش رونا یه کار دیگه تو یه جزیره دورافتادهتر به اسم "Papa Westray" پیدا میکنه. اونجا خیلی تنهاتره، ولی با آدمای محلی ارتباط برقرار میکنه، حتی با یه الکلی دیگه که یه مغازه خواربارفروشی داره دوست میشه. تو اون زمستون سخت و پر بادِ جزیره، رونا انگار با خودش آشتی میکنه، به زیستشناسی جلبک دریایی علاقهمند میشه و کم کم حالش بهتر میشه. و آخر فیلم، وقتی داره جزیره رو ترک میکنه، بالاخره صدای همون پرنده کمیاب رو میشنوه و از ته دل میخنده. این خنده انگار نشونهی امید و رهاییِ.
از بازیگرها که سیرشا رونان مثل همیشه کولاک کرده. منتقدها هم خیلی از بازیش تعریف کردن، میگن خیلی خوب تونسته حس و حال یه آدم در حال ترک اعتیاد رو نشون بده. کارگردان فیلم هم یه خانوم با استعداده به اسم نورا فینگشایت که قبلا هم فیلمهای خوبی ساخته. فیلمنامه رو هم خودش با همکاری نویسنده کتاب اصلی، ایمی لیپتروت، نوشتن.
در کل به نظر میاد فیلم "The Outrun" یه فیلم خیلی لطیف و حساس باشه دربارهی درد و رنج اعتیاد، امید به بهبودی، و قدرت شفابخش طبیعت. اگه دنبال یه فیلمی هستی که هم قشنگ باشه، هم حرفی برای گفتن داشته باشه، به نظرم "The Outrun" میتونه انتخاب خوبی باشه. حتما ببینش، بعد بیا بازم دربارهش حرف بزنیم!